مهم نیست چقدر در بازی مورد علاقهتان مهارت دارید، در نهایت، عملکرد شما در یک بازی، به قوانین وضع شده توسعهدهندگان آن بستگی دارد. آنها مسئول این قوانین هستند و گاهی اوقات دوست دارند با برخی تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره، شما را به شکلی ناعادلانه به چالش بکشند.
آیا تا به حال متوجه شدهاید که نمیتوانید کاری را انجام دهید، زیرا بازی آن قابلیت را از شما گرفته است؟ آیا با دشمنانی جنگیدهاید که ناگهان یاد گرفتند چگونه با هر قدرت شما مقابله کنند؟ آیا تا به حال، عنوانی شما را با اتفاقی که در حالت عادی نباید میافتاد، شگفتزده کرده است؟ اگر هر یک از موارد بالا برایتان آشنا به نظر میرسد، به این دلیل است که قربانی تغییر قوانین بازیها شدهاید که فقط برای اذیت کردن شما انجام شدهاند.
تجربه یک عنوان که قوانین را بر علیه شما تغییر میدهد میتواند دردناک باشد؛ زیرا کاری نمیتوانید درباره آن انجام دهید. تنها گزینههای شما این موارد هستند که تغییر یاد شده را بپذیرید و ادامه دهید، یا توسعهدهندگانی که این بلا را سر شما آوردهاند را لعنت گفته و پس از مدتی گزینه اول را تکرار کنید.
حال در ادامه، فهرستی از بارزترین نمونههای این بازی شوم توسعه دهندگان با بازیکنان را مطالعه میکنید:
۱۰. زامبیها – Thief: The Dark Project
سری Thief تأکید زیادی بر مخفیکاری و یافتن راهحلهای خلاقانه برای مغلوب کردن دشمنان دارد. حال شاید از خود بپرسید که Thief: The Dark Project چرا در این لیست قرار گرفته است؟ متأسفانه این عنوان، به شما مجموعهای از ابزارهای فوقالعاده برای جلوگیری از شناسایی شدن را میدهد و سپس با معرفی دشمنانی که از آنها مصون هستند، تمام ابزارها را بلااستفاده میکند!
اگرچه قسمت اول بازی، کار فوقالعادهای در استفاده از مکانیکهای مخفیکاری خود انجام میدهد، اما مأموریتهای واقع در گورستان، تصمیم میگیرند تا تمام قوانین پیرامون تواناییهایی که تا قبل از آن آموختهاید را با معرفی زامبیها، نادیده بگیرند.
برخلاف دشمنان انسانی عادی، زامبیها به ترفندهای مخفیکاری شما اهمیتی نمیدهند، به این معنی که تمام قدرتهای شگفتانگیزی که به دست آورده و بر آنها تسلط یافتهاید، در برابر زامبیها کاملاً بیفایده است.
حال تنها راهی که برای شما باقی میماند، این است که از مهارتهای پایهای مخفیکاری استفاده کنید یا به صورت تصادفی و با آزمون و خطا ببینید چه راه حلی برای این دشمنان جواب میدهد. اوضاع وقتی بدتر میشود که متوجه میشوید زامبیها رفتارهای غیرقابل پیشبینیای دارند، بنابراین سخت است که پیشبینی کنید چه زمانی ممکن است بتوانند شما را ببینند!
۹. زنده بمانید! – Halo: Reach
نقش اهداف (Objectives) در بازیهای ویدیویی، این است که به شما بگوید بازی از شما چه انتظاری دارد و چه چیزی را برای پیشبرد مرحله فعلی باید انجام دهید. البته به جز پایان معروف بازی Halo: Reach که به شما هدفی میدهد که میداند قادر به انجام آن نخواهید بود.
در نبرد نهایی بین Noble Six و Covenant در Halo: Reach، شما در مقابل هجوم امواج بیپایان دشمنان قرار میگیرید و تنها هدفی که بازی به شما نشان میدهد، این است: «زنده بمانید».
این لحظه خاطرهانگیز، نه تنها قدیمیترین قانون بازیهای ویدیویی را نقض میکند، بلکه خاری در چشم هر کمالگرایی است که دوست ندارد هیچ هدفی را نیمهکاره رها کند، زیرا هیچ راهی برای شکست دادن ارتشی که در مقابل شما قرار میگیرد وجود ندارد. نه تنها این ارتش بیپایان است، بلکه بازی موجهای جدید دشمنان را نیز به طور پیوسته سختتر میکند تا حتی باتجربهترین بازیکنان را تحتفشار قرار دهد.
شما باید بپذیرید که این تنها هدفی است که نمیتوانید آن را تکمیل کنید و سپس تمام تلاش خود را برای دادن پایانی شایسته به داستان Noble Six انجام دهید.
شما شکست خواهید خورد، اما حداقل میتوانید برای یک بار هم که شده بازی را متهم اصلی شکست خود بدانید.
۸. سفر در زمان – Dragon Quest XI
بازی Dragon Quest XI، به لطف مکانیکهای خاص سفر در زمان خود، یک عنوان منحصر به فرد از این سری است. البته همچنین، یکی از اعصابخردکنترین بازیهای Dragon Quest برای تجربه کردن نیز به شمار میرود، زیرا مکانیک سفر در زمان به طور ناگهانی با تغییر قوانین جدیدی که به شکلی ناگهانی رخ میدهند، شما را غافلگیر کرده و دستاوردها و استراتژی کلی شما را تضعیف میکند.
مکانیک سفر در زمان، شما را به گذشته باز میگرداند تا برخی از نبردهای گذشته را دوباره انجام دهید، به این معنی که هر وقت که به گذشته سفر میکنید، لول شخصیتهای شما به سطوح پایینتر بازنشانی میشود و تواناییهای شما را به طور قابل توجهای ضعیفتر میکند.
این مکانیک به طور ناگهانی به عنوان بخشی از محتوای پس از داستان ظاهر میشود، به این معنی که اگر در حال ارتقاء سطح شخصیتهای خود بودید به این امید که در پایان بازی راحت باشید، بازی تمام این آمادگیها را با معرفی این مکانیک، عملاً بیارزش میکند؛ بنابراین اگر قصد تجربه این عنوان را دارید، مطمئن شوید که زمان زیادی را برای ارتقا سطح خود صرف نمیکنید.
۷. باسی که بازیکنان را غافلگیر کرد – World of Warcraft
مهم نیست که یک دانجن (سیاه چال و مقبرههای قابل کاوش) چند تله و یا باس نهایی آن چند فاز دارد، قانون ثابت مبارزات در بازی World of Warcraft این است که Healer شفا میدهد، Tank دفاع میکند و DPS آسیب میزند.
با این حال، یک مورد در بازی وجود دارد که این قانون طلایی در آن اعمال نمیشود: نبرد با Valithria Dreamwalker.
Valithria Dreamwalker، اژدهای سبز غولپیکری که در Frostwing Halls با آن مواجه میشوید، تنها باس بازی است که باید شفا داده شود به جای اینکه آسیب ببیند! بله، برای پیروزی در نبرد با این باس، اعضای گروه باید با تغییر نقشهای شفا دهنده و DPS، باس را زنده نگه دارند.
درست است که این رویارویی، تغییری جذاب از روند عادی بازی به شمار میرود، اما در عین حال، ترکیب دقیقاً طراحی شده تیم شما را خراب میکند که میتواند منجر به برخی مشکلات در هماهنگی میان شما و دوستانتان شود.
این تنها نبردی است که در آن باید از شفا دهندهها به عنوان «ضربه زننده اصلی» استفاده کنید و بازیکنان DPS، بیشتر نقش پشتیبانی را دارند.
۶. پرده آخر – Vampire: The Masquerade – Bloodlines
عنوان Vampire: The Masquerade – Bloodlines به شما انتخابهای زیادی در پیشبرد داستان و رهبری موجودات شب زیست خود میدهد، اما ولی متأسفانه این آزادی عمل تنها در بخشهای اولیه بازی صادق است.
دو بخش اول این عنوان، تجربهای بینظیر در ژانر نقشآفرینی محسوب میشوند، زیرا بازی تقریباً همیشه به شما گزینههای مختلفی برای حل مشکلات ارائه میدهد. شما میتوانید به صورت مستقیم بجنگید، به طور مخفیانه به مقر دشمنان نفوذ کنید، دیگران را متقاعد کنید که دستورات شما انجام دهند یا حتی به صورت کاملاً صلح آمیز و بدون درگیری، مشکلات خود را حل کنید.
متأسفانه این آزادی عمل، به دلیل عجله کردن استودیوی سازنده یعنی White Wolf در روند تولید Vampire: The Masquerade – Bloodlines، در بخشهای بعدی این عنوان مشاهده نمیشود.
در حالی که تا قبل از آن، قوانین بازی به شما اجازه میدادند خلاق باشید، نیمه دوم بازی شما را به نبردهای بیشتری مجبور میکند، تا جایی که حتی آنها هم سادهسازی شده و تنوع روشهای مختلفی که میتوانید با دشمنان مبارزه کنید به صفهایی از نبردهای پی در پی با باسها تبدیل میشود که برای شکست دادن آنها باید از تفنگ استفاده کنید.
در مراحل پایانی بازی، تناقضی فاحش با عناصری که در نیمه اول آموختهاید آشکار میشود که مجازات شدن بازیکنان خلاق را در پی دارد.
۵. جامپ اسکر غیر منتظره – The Last of Us: Part II
بازی The Last of Us: Part II کارهای نوآورانه زیادی انجام میدهد تا بازیکنان را همواره هوشیار نگه دارد. اکثر این تلاشها و نوآوریها در فرمول بازی، تنها در داستان و روایت رخ نمیدهند، بلکه این تغییرات در گیمپلی نیز مشاهده میشود.
در بازی اول، میزهای ساختوساز (Workbench)، همانند دیگر بازیهای ویدیویی، مکانهای امنی هستند که در آنجا آزاد هستید تا با خیال راحت و به دلخواه خود، به ارتقاء و اعمال تغییرات روی سلاحها و تجهیزات بپردازید. این تجربه، در دنباله این عنوان نیز تکرار میشود، به ویژه از آنجا که در ابتدا بیشتر میزهای ساختوسازی که با آنها مواجه میشوید، در مناطقی ایزوله قرار دارند که چیزی نمیتواند شما را در آنجا تهدید کند.
با این حال، در نهایت، بازی قاعده مقدس بودن این میزها را نقض میکند و هنگامی که در یک منطقه خاص، منوی ساختوساز را باز میکنید، یک مهاجم به طور ناگهانی به شما حمله میکند، قلب شما را به تپش میاندازد و باعث میشود تا آخر بازی به هیچیک از میزهای ساختوساز اعتماد نکنید.
البته هرچقدر هم سازندگان را بابت این غافلگیری و هنجار شکنی لعنت کرده باشید، نمیتوانید خلاقیت سازندگان بابت انجام چنین چیزی را نادیده بگیرید.
۴. مبارزه با Grym بدون آمادگی قبلی – Baldur’s Gate 3
بازی Baldur’s Gate 3، عنوان جذابی است که به بازیکن اجازه میدهد تیم خود را به هر شکلی که میخواهد بچیند.
چه یک گروه ماجراجویی متعادل و معقول ایجاد کنید یا چه گروهی پر از بربرهای صندلی پرتاب کن، استراتژی شما تقریباً تضمین شده است که موفق شود، به شرطی که تا حدودی با قوانین بازی آشنا باشید و بدانید که دارید چه میکنید.
با این حال، یک استثنا برای این قانون وجود دارد؛ مبارزهای با یک باس مخفی که شرایط خاص خود را داشته و ممکن است قویترین تیمها را نیز به راحتی درهم بکوبد.
مبارزه مخفی با Grym در Adamantine Forge، نه تنها به یک تیم قوی، بلکه به یک آمادهسازی پیش از نبرد هم نیاز دارد، زیرا این باس، تنها دشمن در این عنوان است که تقریباً نسبت به هر نوع آسیبی به جز ضربه با چکش مصون است.
این مصونیت، تا زمانی که این گالم در گدازه مذاب غرق شود ادامه پیدا خواهد کرد و حتی پس از آن نیز، تنها ضربات خاصی مانند ضربه با پتک یا چکش به آن آسیب خواهد رساند.
اگر تیم شما بر اساس هیچ یک از این نوع آسیبها چیده نشده باشد و همه چکشهای خود را پیش از مبارزه فروخته باشید، شکست Grym تقریباً غیرممکن میشود. این مبارزه، تنها نبرد در این عنوان است که شما را مجبور به پیروی از یک استراتژی خاص و از پیش تعیین شده برای پیروزی میکند.
۳. آلینهای نامیرا – Rise of Nations: Rise of Legends
بازی Rise of Nations: Rise of Legends یک اسپینآف در سبک استیمپانک از بازی استراتژی Rise of Nations است.
این عنوان، بسیاری از عناصر فانتزی را به گیمپلی خود در مقایسه با عناوین قبلی اضافه میکند و گاهی این اضافات فراطبیعی، به حدی تغییرات عجیب و غریب ایجاد میکنند که قوانین موجود را کاملاً میشکنند و باعث میشوند بخواهید کیبورد خورد را در صفحه نمایشگر خرد کنید.
اما بیشتر از همه، این دارک آلینها (Dark Alins) بودند که با حضور خود موجب عصبانیت بازیکنان میشدند.
دارک آلینها موجودات جن مانندی هستند که به عنوان دشمن اصلی در مأموریتهای صحرای Kalahese ظاهر میشوند و دارای مکانیزم خاصی بودند که به آنها اجازه میدهد پس از هر بار شکست، توانایی اسپاون دوباره را داشته باشند.
این ویژگی، با آنچه که در بخش اولیه بازی یاد میگیرید در تضاد بوده و قوانین بازی را بهقدری تغییر میدهد که بدون دست به دامن شدن به روشهای غیرمعقول و یا استفاده از گلیچها، شکست دادن آنها تقریباً غیرممکن است.
همچنین، آلینها پس از تنها چند نوبت، دوباره از نو ظاهر میشوند، این بدان معنی است شما نه میتوانید به سرعت و نه با آرامش خاطر با آنها مقابله کنید، زیرا تا زمانی که آنها حتی تکهای قلمرو دارند، میتوانند به راحتی به بازی برگردند و همه چیزهایی را که تسخیر کردهاید، باز پس بگیرند.
۲. مبارزه دوباره با Guardian Ape پس از پیروزی – Sekiro: Shadows Die Twice
قانون بازیهای سبک سولزلایک این است که مهم نیست یک باس چند فاز دارد و یا چند بار در مبارزه با او شکست خوردهاید، لحظهای که پیام «{اسم باس} شکست خورد» و یا چیزی مشابه آن ظاهر میشود، شما پیروز مطلق میدان هستید و مبارزه تمام شده است.
به طور معمول، وقتی این پیامها روی صفحه نمایش ظاهر میشوند، آرامش خاص ی در دل بازیکن ایجاد میکنند. اما دقیقاً به همین دلیل است که Sekiro: Shadows Die Twice قانون یاد شده را میشکند تا هر گونه حس امنیتی که ممکن است پس از شکست دادن باس داشته باشید را از بین ببرد.
در مبارزه با باس Guardian Ape، هنگامی که جان او به صفر میرسد، این گوریل به زمین افتاده و پیام Shinobi Execution روی صفحه نمایان میشود.
پس از اینکه شما با خیال راحت به بدن بیجان و بیسر او نگاه کردید و از مرگ او، خوشحال و شاد، به سمت دیگری حرکت کردید، Guardian Ape سر خود را به دست گرفته و به شکلی ناگهانی به شما حمله ور میشود.
این فاز دوم، بسیار سخت تر از فاز قبل است و باعث میشود که پس از آن، دیگر به مرگ قطعی هیچکدام از باسها اطمینان کامل پیدا نکنید.
۱. بیگانگان فضایی – Crysis
به لطف تمام قدرتهایی که با پوشیدن زره نانویی در بازی Crysis به شما ارائه میشود، در چند ساعت اول این عنوان، احساس میکنید که مانند سوپرمن قدرتمند و شکست ناپذیر هستید. پنهانی از خطوط دشمن عبور کردن، از بین بردن کل گروههای دشمن با حملات خود و یا جابهجایی با سرعتهای برانسانی و بسیاری از تواناییهای دیگر، رد شدن از موانعی که این عنوان پیش روی شما میگذارد را مثل آب خوردن ساده میکند. همه اینها، به لطف قابلیتهای لباس زرهی شما است که به یک ابرقهرمان تبدیلتان میکند.
اما سپس بازی بیگانگان را وارد داستان میکند و همه چیزهایی که تا قبل از آن از تواناییهای زره خود یاد گرفتهاید به دنبالش زیر و رو میشود. بیگانگان فضایی Ceph، تمام قوانین بازی را میشکنند و به لطف تواناییهای فوقالعادهای که دارند، همه قدرتهایی که لباس زرهی شما ارائه میدهد را بیاثر میکنند.
آنها تواناییهای مخفیکاری، قدرت فرابشری، مقاومت شما در برابر آسیب و… را نادیده گرفته و به طور کلی، نوعی دشمن روی مخ، آزاردهنده و کمی حوصله سر بر محسوب میشوند.
به محض این که Cephها در بازی ظاهر میشوند، بیشتر بازیکنان تمام علاقه خود را به ادامه بازی از دست میدهند، زیرا آنها تمام احساس قدرتمند بودن را از بازیکن میگیرند و شما را دیوانه میکنند تا در نهایت یک تاکتیک خوب برای خلاص شدن از دستشان پیدا کنید.
بیایید روراست باشیم، تجربه عنوانی درباره یک زره فرابشری قدرتمند، آن هم زمانی که آن زره درون بازی حس قدرت را به شما القا نمیکند، چندان جذاب نیست.